محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

مامان و محمد حسین

قندک مامان

بعد از کلی تاخیر دوباره سلام عسل مامانی تو این مدت حسابی درگیر بودم خاله جونت عقد کرده و ما در تدارک جشن و پاگشا بودیم البته خونه مامان جون آقا داماد خیلی دوست داره زود بیاد خونه ما چند بار هم که خاله رو آورده دم در خونه مون پیاده کنه به خاله گفته:چرا منو دعوت نمیکنید بیام تو. خاله هم بهش گفته: بزار گل پسری دنیا بیاد بعدا آخه من در حال حاضر توانایی مهمون داری به تعداد زیاد رو ندارم از طرف دیگه ما داریم اتاق شما عسلی رو رنگ میکنیم و وضعیت خونه چندان به سامان نیست. قرار بود اتاق شما شازده کاغذ دیواری باشه ولی وقتی رفتیم چند تا طرح دیدیم من تصمیم گرفتم اتاق رو رنگ روغن بزنیم تا شما راحت بتونی در و دیوار رو نقاشی کنی و من بتونم ت...
2 شهريور 1392

6 ماه و یک روز

مبارکه مامان جون فدای پسر خوشگلم بشم که الان دیگه   ماهش تموم شد و وارد ماه و یک روز شده انشاله ماهه شی و پاهای کوچلوی خوشگلت رو بزاری تو زندگی من و بابایی و ما رو خیلی خیلی خوشحال کنی   مامانی که بی صبرانه منتظر اون روزه پسر قشنگم ما الان تو ماه شعبان هستیم و روزهای خیلی خوبی رو پشت سر گذاشتیم و یواش یواش داره ماه رمضان میاد و مامان همش نگران باباست که چه خوری میخواد بیدار شه و سحری بخوره آخه شبها زودتر از 12:30 نمیخوابیم و فکر کنم با این توضیح بیدار شدن چند ساعت بعد کار سختی باشه      ...
10 تير 1392

عید عسل خان مبارک

قند و عسل امروز مبعث پیامبر اکرم (ص) بود و ما خیلی خوشحال بودیم که خدا, شما رو به ما هدیه داده و از پیامبر رحمت و مهرمابی میخوایم که توجه اش رو از خونه ما برنداره و ما همیشه سلامت باشیم و از با هم بودن لذت ببریم امین دیشب مامان جون و خاله ها خونه مابودن و کلی اتاق شما رو خوشگل کردن و قرار شد برا اتاق کاغذ دیواری بگیریم (به پیشنهاد بابا) و تایید همه حالا باید یه کاغذ دیواری خوشگل برا شما پیدا کنیم. راستی عسلی دیشب بعد از رفتن مهمونا شما حسابی شروع کرده بودی به تحرک و مامانی نصف شب داشت با عسلش کلی کیف میکرد. مامانی منتظر دیدن روی ماه شما عسل خان اه   ...
23 خرداد 1392

عید در عید

سلام مامانی چقدر روزهای خوبی شما پیش ما هستی همش عید و همش شادی و من و بابا چقدر خوشحالیم تو این روزهای شاد شاد انشاله سال بعد سه تایی این روزهای بزرگ رو جشن میگیریم و از با هم بودن کلی لذت میبریم. محمد حسین من این روزهای اول شعبان برای ما روزهای خیلی بزرگیه چون تولد امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل(ع) و امام سجاد(ع) هست و ما این روزها رو حسابی جشن میگیریم و خوشحالیم. مسجد محل هم کوچه رو کلی تزیین میکنه و ما رو خوشحالتر. یا امام حسین خودت محافظ محمد حسین ما باش که ما به خاطر عشق و علاقه ای که به شما داشتیم اسم قند زندگیمون رو محمد حسین گذاشتیم انشاله که از محبین و دوستان و پیروان شما باشه   ...
23 خرداد 1392

سلام

سلام به روی ناز ماه پسر مامان که همه چیزه مامانه مامانی خیلی دوست دارم هر روز منتظرم و از خدا میخوام تو رو صحیح و سالم بزاره تو بغلم و من و بابایی رو خیلی خوشحال کنه البته تنها من و بابایی منتظر ورود شما نیستیم مامان بزرگ و بابابزرگها که هنوز براشون اسم انتخاب نکردیم خاله و دایی همه و ههمه منتظرن. البته من به مامان و بابای بابا هنوز نگفتم که ما یه محمد حسین ناز نازی تو راه داریم   هرچند فکر کنم خودشون شک کردن خلاصه مامان بی صبرانه منتظر ورود عسل خان است     ...
17 خرداد 1392
1